اولین غذا خوردن آرشیدا
سلام عروسکم آخرین باری که بردیمت پیش دکتر, آقای دکتر گفتن که اگه دوست داشته باشی میتونی کم کم غذاشو شروع کنی منم که فکر نمیکردم به این زودیا بتونم بهت غذا بدم کلی ذوق کردم و فردای اون روز برات فرنی رقیق درست کردم و شما نوش جان کردین. دو روز پیش یعنی تو ۴ماه و ۱۲ روزگیت بود که اولین غذاتو نوش جان کردی, عسل شیرین خودم, نوووووووش جانت, انشاالله که زندگی همیشه به کامت باشه ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
5:23
مروری بر گذشته
سلام دخترکم میخوام تاریخ روزی بگم که فهمیدم خدا بر من لطف کرد و من مادر شدم. اون روز قشنگ ۱۹/ ۱۱/ ۹۳ بود. اولین روزی که فهمیدیم جوجوی ناز نازیمون یه پرنسسه ۲۸/ ۲/ ۹۴ بود مصادف با سالگرد عقد من و بابایی. خدای مهربون هدیه سالگرد ازدواجمونو زودتر از همه بهمون داد. خدایااااااا شکرت بابت دختر قشنگمون
نویسنده :
مامان آرشیدا
2:32
اولین تولد بابا در کنار آرشیدا گلی
دخملم من وبابایی خیلی خوشحالیم امسال تولد بابا رو به همراه شما ج شن گرفتیم دخترنازم اون شب تو برای اولین بار غلت زدی الهی که من فدات بشم. ۱۰/۱۱/۹۴ تاریخ اولین غلت زدن جوجوم ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
4:24
اولین ولنتاینت مبارک عشقم
دختر قشنگم عشق من و بابا روز عشقت مبارک باشه زندگیم, این گل رو بابایی برات گرفته شیرینی زندگیمون ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
4:08