آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آرشیدا بهترین هدیه خدا

شرح حال این روزها

سلام دلبرکم دخترکم همه ی وجودم. خداروشکر دیگه دختر آرومی شدی شبها تا صبح میخوابی و در طول روز هم بعضی وقتها میخوابی. دوتا از عکس هات رو شاسی کردیم و زدیم به دیوار. الهی که من فدات شم دخترک خوشگلم، قاب عکس تو بهتر و زیباتر از هزاران تابلوهای نفیس هست. چند روزی هست که خوشگل خانوم من از مبل میگیره و بلند میشه و رو زانوهاش میاسته.  راستی زنعمو نفیسه هم دوقلو تو راهی داره انشالله که بسلامتی به دنیا بیان. دوقلو هاش دوتا دختر نازن😚😚😚 انشاالله باهم همبازی های خوبی بشین. هر وقت میریم خونه مامان جون شما هرچی بخوای مامان جون دراختیارت قرار میده تا خرابش کنی😆😆😆 همیشه میری سراغ گوشی تلفنشون و سعی میکنی که بشکونیش🙆 وقتایی ...
2 تير 1395

❤گریه های آرشیدا برای رفتن به دردر❤

آرشیدا گلی خیلی ددری شده هر وقت که میبینه یکی داره حاضر میشه میدونه که میخواد بره بیرون و آرشیدا شروع میکنه به دست و پا زدن که بغلش کنم و ببرنش ددر😞 دیروز صبح که بابایی میخواست بره سرکار، آرشیدا کلی ذوق کرد و باباش هم بغلش کرد اما وقتی که من میخواستم آرشیدا رو از بغل باباش بگیرم بغل من نمیومد و خودشو محکم به باباش میچسبوند 😉 تا اینکه بالاخره بابایی به من گفت حاضر شو بریم بیرون یه دور بزنیم😎 منم سریع حاضر شدم و رفتیم بیرون و یه گوشواره حلقه ای کوچولو هم برای آرشیدا گرفتیم. الهی که مبارکت باشه دخترکم😙 گوشواره های پروانه ایتو گوشت کردیم و دیدیم برات بزرگه بخاطر همین یکی دیگه برات گرفتیم تا فعلا اونو بندازی و بزرگتر که شدی گوشواره پروانه ای...
26 خرداد 1395

دختر هشت ماهه من👩❤💋

امروز آرشیدای من هشت ماه و پنج روزشه دیروز دو قدم چهاردست و پا رفت با ترس و لرز و امروز هم دوباره داشت تمرین میکرد😉😉😉 دیروز تو شیشه شیر آرشیدا گلی آب ریختم و در کمال ناباوری دیدم داره میخوره و خوشش اومده آخه قبل از این از شیشه شیر بدش میومد از دیروز دیگه هروقت که تشنش میشه شیشه شیرو برمیداره و آب میخوره و خودش هم کلی از این کارش ذوق میکنه😊😊😊 آرشیدای من وقتی که یه روزش بود از نگاه کردن و بوییدنش سیر نمیشدم حس میکردم بچه یه روزه خیلی شیرینه چند روز که گذشت میگفتم نوزاد زیر چهل روز خیلی شیرینه سه ماهش که شد میگفتم بچه سه ماهه شیرین ترین موقعشه چهار ماهه که شد گفتم بچه چهار ماهه خیلی شیرینه شیش ماهه که شد گفتم بچه شیش ماهه از موقع های دیگ...
21 خرداد 1395

👰اولین عروسی رفتن آرشیدا عسل👰

امشب یعنی دوم خرداد 95 مصادف با نیمه شعبان رفتیم عروسی دخترعمم(دختر کوچیکه عمه دل آرا) اولین عروسی بود که میرفتی عشقم انشاالله عروسی خودت عروسک نازم. شما تو عروسی خیلی ساکت و مودب بودی و اصلا قر نزدی و کلی بهمون خوش گذشت. ...
3 خرداد 1395

شیطونک😜

الان ساعت سه نصف شب خانومی ولی تو هنوز نخوابیدی خونه مامان جون هستیم. همه خوابیدن و من و شما بیدار بودیم و شما انقد جیغ زدی که همه رو از خواب بیدار کردی و چایی خوردیم و مامان جون کلی باهات بازی کرد و بعدش شما لامپ سیار رو دیدی و خواستی مامان جون هم که شما هرچی بخوای در اختیارت قرار میده.   راستی نازگلم مامان جون حس ششم داره و همه چیزو حدس میزنه امروز گفتش که آرشیدارو وقتی که عروس شده دارم تجسم میکنم گفت که خیلی عروس خوشگلیه بعدش ازش پرسیدم آرشیدا قدبلند میشه؟ و گفتن آره اما یکم کوتاه تر از تو(یعنی من) اما من فک میکنم که شما یا همقد من میشی یا یه سانت بلندتر. حالا ببینیم کی درست حدس میزنه. قد منم 170 هست. انشاالله همیشه سالم ...
30 ارديبهشت 1395

آرشیدای من 7 ماهه شد

میلاد تو  شیرین ترین  بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو  معراج  دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم         عزیزم ، روز تولد تو ، روز تولد  تمام شادی  های عالم است و امروز ماهگرد  شاد شدن من به خاطر وجود دوباره توست   دردانه ام هفت ماهه شدنت مبارک ...
19 ارديبهشت 1395